-
خستگی
جمعه 24 دی 1400 12:21
واقعا خسته هستم! خودِ خسته! Literally tired! حتی فرصت ندارم یکم براش دلتنگی کنم اونی که عشق رو باهاش فهمیدم با بودش، x%، با نبودش، (100-x)% باقیمونده! به نظرم این خیلی بده خوابش رو که میبینم، نمیدونم دلم عشق و عاشق بودن میخواد، یا اون الههی عاشقی رو! از اینم خسته شدم! تقریبا هر شب میاد به خوابم یار دگرانست اما،...
-
در ادامه یا در مقدمه ی تنهایی!
پنجشنبه 22 آذر 1397 23:59
یه بار نوشتم حواسم نبود زدم پاکش کردم رفت!! اصلا دوست ندارم این حالتو چون وقتی برای بار دوم داری مینویسی، دیگه اون حرفایی که میخواستی بزنی رو نمیزنی! الانم نمیخوام تکرار کنم! دوست ندارمش! فقط اومده بودم بگم چی شد که یهویی بعد مدت ها اومدم و متن تنهایی رو نوشتم: "منو میبینی؟ حتی افتخار میکنم به اشتباهام!..."...
-
داستان جدید! تنهایی پایدار!
پنجشنبه 22 آذر 1397 23:25
سلام شبتون بخیر نمیدونم شماها کی هستید نمیدونم از کجا و کی دارید اینا رو می خونید حتی نمی دونم دارید میخونید یا نه! (میدونم چی دارم میگم :) ) همونطور که گفتم فقط میدونم که چی دارم میگم! که حتی همونم نمیدونم!!! یه موقعی فکر می کردم که میشه از تنهایی درومد! شاید آدمش درست نیست، شاید زمانش، مکانش، حالتش و فیچرهای...
-
این داستان، توکل!
دوشنبه 1 آبان 1396 01:34
سلام نمیدونم لحنم چقدر برای نوشتن توی یه وبلاگ مناسبه! ولی خب منم دیگه! سبک و رسم رسوم و اینا، خیلی برام مهم نیست! ما که پر از ماجرا و داستانیم! این دفعه با داستان توکل در خدمت شما دوستان عزیز هستیم :))) اگه بخوام یهویی درباره ی چیزی که تو سرمه بنویسم، باید بگم: "تا حالا انقدر احساس ضعیف بودن در برابر الله رو...
-
زندگی در آن (قاعده ی فریم ها)
پنجشنبه 29 تیر 1396 21:54
سلام سلام سلام * نمیدونم اصلا کسی اینا رو میخونه یا نه من که برای دل خودم می نویسم و برای کسی که با خوندن اینا حس خوب صالح بودن/شدن بهش دست میده با این حال، مینویسم... * چند وقتیه که اوضاع و احوال عجیب شده مسائل ی برام بوجود اومده که دیگه مثل قدیم فکر کردن و حل کردنشون ساده نیست حتی جواب مطلق نمیشه براشون پیدا کرد؛ یا...
-
بمیرید!
جمعه 21 اسفند 1394 21:19
منم و این جمعه ی دلگیر و سال جدید پیش روم اما من هیچ نو شدنی رو حس نمیکنم همیشه همینه تو زمانی که همه میگن زمانِ عوض شدنه؛ من نو شدن رو در خودم حس نمیکنم هر سال عید همینه توی اون شبی که همه میگن سرنوشت انسانها برای یک سال بعدی نوشته میشه؛ بازهم تغییری حس نمیکنم حتی بعد از اون سفری که همه میگن وقتی بری دوباره میتونی...
-
الگوریتم عشق و انتخاب
پنجشنبه 20 اسفند 1394 16:33
مرا گویی که عاشق این چنینی! مگر دیوانه ای رویش ببینی؟ گَرَم دیوانه باشم یا که مجنون زیان بینی چو باشد چشم من خون؟ چو ماه است صورتش ،سیرت ندانم بلند است قامتش ، طبعش ندانم اگر روزی پی حرفش نشینم یقیناً چیزی جز نیکی نبینم گمانم کو دلم را می شناسد ولیکن عقل و هوشم می هراسد مرا گویی هراس و ترست از چیست؟ چه سخت است گر...