مرا گویی که عاشق این چنینی!
مگر دیوانه ای رویش ببینی؟
گَرَم دیوانه باشم یا که مجنون
زیان بینی چو باشد چشم من خون؟
چو ماه است صورتش ،سیرت ندانم
بلند است قامتش ، طبعش ندانم
اگر روزی پی حرفش نشینم
یقیناً چیزی جز نیکی نبینم
گمانم کو دلم را می شناسد
ولیکن عقل و هوشم می هراسد
مرا گویی هراس و ترست از چیست؟
چه سخت است گر بیابم او چنین نیست ادامه مطلب ...